کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود

ساخت وبلاگ
‍ کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 13:28

ببين رفيقاوني كه الان ٣٠و خرده اي سالشهو از تو بلندتر و از ته دل تر قهقهه ميزنهبراي اينه كه از تو هم بيشتر آدم توي زندگيش از دست دادهبراي اينه كه يادگرفته هروقت كسي خواست برهخودش در و براش باز كنه و بدرقه اش كنهبه اين باور رسيده كه گاهی آدما رو بايد رها كردكه قبول كرده كه هيچكس تا ابد نخواهد مونداون آدم ديگه نه از كسی انتظاری داره نه توقعيكه هركي بهش بدي كنه يه لبخند ميزنه و آروم ميگه منتظر اين اتفاق بودمچيزی براش عجيب و غير منتظره نيستچيزاي زيادي ازدست داده ولی آرامش اون سنشو به دست اوردهحالا توهم بابت از دست داده هاتبابت ترك شدنت بابت بي معرفتي و بي ثباتي آدماي اطرافتنه اشك بريز نه گوشه گيري كنايناهمه پيش زمينه ی خنده های ٣٠ و چند سالگيتهبايد ازدست بدي بايد ترك بشي تا يروز بتوني راحت زندگی كنیرها كن برهعادت هميشه هم بد نيستيروز عادت ميكنی به اين اتفاقات و اون وقت توهم بلند بلند ميخندی...پ ن :خوبم ( پرخوریِ عصبی )‏خوبم ( بیخوابی )‏خوبم ( لبای پاره پوره )‏خوبم ( لرزشِ دست )‏خوبم ( تپشِ قلب )‏خوبم ( تنگیِ نفس )‏خوبم ( تکون دادنِ پا )‏خوبم ( Overthinking )‏خوبم ( کابوس )‏خوبم ( فحش کش کردنِ زمین و زمان )‏خوبم! کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1402 ساعت: 18:25

تو میتونستی کسی باشی که کنار من میخنده.میتونستی کسی باشی که درکنارش یکی یکی پله های ترقی رو میریم بالا‌. میتونستی گرما باشی تو سرمای زندگی. میتونستی بارون باشی رو آتیش دلم. میتونستی شیرینی باشی رو تلخی تقدیر. میتونستی رویا باشی وسط کابوسای شبانه. میتونستی حامی باشی میون گرگای دوروبر. میتونستی مسکن باشی وسط این همه درد بی درمون‌. تو میتونستی درمان باشی‌. ولی شدی یه بیماری لاعلاج که هرجا میرم میگن: "شرمنده کاری از دست ما برنمیاد‌." کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 12:44

. مثل خاطره ی یک بار سفر به شمال برای یک خانواده ی فقیر تو ... همیشه در یاد منی!!! کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1402 ساعت: 17:32

کاش الانم مثل بچگیام وقتی یه دونه مژه از چشمام میوفتاد برش میداشتم و تورو آرزو میکردم و مطمئن بودم که برآورده میشی. کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 18:50

کجا پیدایت کنم؟ از تمامِ شماره‌هایی که از تو داشتم رفته‌ای. اصلا انگار یک روز بی‌خبر از همه‌جا رفته‌ای. از هرکسی که فکر میکردم از تو خبری داشته باشد پرسیده‌ام. با لحنی که انگار مهم نیست پرسیده‌ام "راستی از فلانی چه خبر؟ میدانی کجاست؟" و در همان فاصله‌ی کوتاهی که منتظر جوابشان بوده‌ام، تمام سلولهای تنم دعا میکرده‌اند "خدایا خبر داشته باشد.خدایا فقط همین یکبار. بگوید آره اتفاقا چند‌وقت‌پیش دیدمش. فلان‌جا کار میکند... فلانی دیده بودش. فلان‌ دانشگاه است... یکی یک‌بار یه‌جا دیده بود گمانم. بگذار بپرسم برایت"... ولی هیچکس از تو خبر نداشت... اینروزها از تو فقط اسم یک شهر را بلدم که میدانم آنجایی... گاهی نقشه را باز میکنم، انگشتم را روی نقشه میکشم. از البرز رد میشوم. از جنگلها رد میشوم تا به شهر تو برسم. بعد توی دلم میگویم "او یک‌جایی همینجاست" و حالم خوب میشود. دیوانه‌ها همه همینجوری‌اند. با همین‌چیزهای ساده دلشان خوش میشود...این را تاحالا به‌کسی نگفته‌ام. یک روز آمدم شهرتان. که پیدایت کنم. مثل نقشه‌ی توی کمدم نبود. برای منِ بی‌دست‌وپا، که خیابانهای شهرِ خودم را هم بلد نیستم، خیلی بزرگ بود. خیلی قدم زدم. خیلی آدم دیدم. هیچکدامشان تو نبودی. از خیلیها اسمت را پرسیدم. کسی تو را نمیشناخت... یادت هست لابد، وقتهایی که زیاد قدم میزدیم زانویم درد میگرفت. ولی مهم نبود. تا تو کنارم بودی مهم نبود. ولی آن‌روز تنها بودم و درد اذیتم میکرد. اصلا تنها که باشی دردها بیشتر اذیتت میکنند. و من در تمام عمرم، هیچوقت اندازه‌ی آن‌روز تنها نبودم... تنها دلخوشی‌ام این بود که گاهی با خودم میگفتم "ببین، هیچ بعید نیست مثلا یک روزی از این خیابان گذشته باشد" و بعد به خیابان نگاه میکردم و حالم خوب میشد... یکهو به کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 72 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1401 ساعت: 18:50

‍ کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 14:39

به مادرم بدهکارم. به مادرم، که هنوز رقصیدنش را ندیده‌ام. به مادرم، که یادم نمی‌آید بلند خندیده‌باشد. به مادرم، جادوگر بی‌رقیب آشپزخانه. به مادرم، به دستهای معجزه‌گرش در نوازشهای دردهای کودکیم و دردهای حالا. به مادرم، و پیام‌های عاشقانه‌ی پر از غلط املایی روز و شبش که این‌روزها کمک می‌کند زنده بمانم. مامان، واتساپ معبد من است وقتی برایم صبح‌بخیر می‌فرستی، با آن گلهای زشت.به مادرم بدهکارم. به گریه‌های بعد نمازش، برای بچه‌ی بیمارش. به مادرم بدهکارم، به چشم‌های نگرانش وقت پرسیدن کار پیدا نشد؟ به لب‌های خشک ماه رمضانش وقتی قبل افطار دعا می‌خواند: خدایا، بچه‌هایم، بچه‌هایم، بچه‌هایم. خدایت از من هم به تو بدهکارتر است مامان.به مادرم بدهکارم. مادرم را کم خندانده‌ام و بسیار مسبب گریه‌اش بوده‌ام. مادرم را کم در آغوش گرفته‌ام و بسیار مسبب تنهاترشدنش بوده‌ام. مادرم را کم پرستیده‌ام، خیلی کم. و هرچه سنم بیشتر می‌شود، برایم راحت‌تر می‌شود درک کنم پدرم چرا آن‌طوری عجیب و بزرگ زنش را دوست می‌داشت. این زن دوست‌داشتنی نیست، خود مفهوم دوست‌داشتن است.پیامبری است که زمستان‌ها با کمردرد و زانودرد به حیاط می‌رود و گلدانهایش را نایلون‌پیچ می‌کند تا از سرما آسیب نبینند. و گربه‌های خیابان را گرسنه نمی‌گذارد. و اگر بفهمد کسی که تمام‌ عمر به او بدی کرده مبتلای رنجی شده‌است، غصه می‌خورد. من به تو بدهکارم مادر، هرگز آن‌قدر نویسنده‌ی خوبی نخواهم‌شد که بتوانم طرز نگاه تو را به نوه‌هایت بنویسم.غریب دلتنگ که تماشای پیرشدنت پیرم کرده، با تمام قلبم دوستت دارم. و این تنها کاری است که از تو درست یاد گرفته‌ام...پ ن :آدم مار بشه مادر نشه.خیلی سخته کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 14:39

شده تقدیر کسی باشی و قسمت نشود؟سالها گیر کسی باشی و قسمت نشود؟پشت یک قلب به ظاهر خوش و یک خنده ی تلخشده زنجیر کسی باشی و قسمت نشود؟در میان تپش آینه پنهان شوی روح و تصویر کسی باشی و قسمت نشود؟شده در اوج جوانی با همین ظاهر شادتا گلو پیر کسی باشی و قسمت نشود؟شده آزاد و رها باشی و تا عمق وجودرام و تسخیر کسی باشی و قسمت نشود؟می شود با همه ی ریشه و رگهای تنتسالها گیر کسی باشی و قسمت نشود؟پ ن :هرچی سنت بالاتر میره به‌دل‌گرفتن بی‌فایده‌تر میشه، نهایتا میتونی مثل شب عاشورا مدتی چراغ‌ها رو خاموش کنی و بعدش دوباره به اطرافت نگاهی بندازی و با باقی‌مونده‌هات ادامه بدی......#هذیون کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 21 تير 1401 ساعت: 22:11

کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود...ادامه مطلب
ما را در سایت کاش همه اتفاقای دنيا باب دل آدم بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dokhtarearam بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 29 آذر 1400 ساعت: 0:53